یکی تو یه گوشه دنیا دست تو دست معشوقش هر جا می خواد می ره!
به آهنگ مورد علاقه اشون گوش میدن و و اونقدر اون رو با هم می خونن که خسته می شن!
یه جای دنیا امروز دو تا عاشق بهم می رسن .
یه جا بهم رسیدن و دارن وقتشون رو با هم تقسیم می کنن و برای هم زندگی می کنن.
یکی مثل من حسرت داشتن وقتایی برای با هم بودن که می تونستیم با هم داشته باشیم و نداشتیم!
چرا؟ چرا اونجور که باید بودیم و می خواستیم نشدیم؟!
قدر اینکه همدیگرو داریم بدونیم! و کاری نکنیم بعدا از به وجود اومدن اون لحظه بد حسرت بخوریم!